- يكشنبه ۱۳ آبان ۹۷
RSS که پیش از ظهور و متداول شدن شبکههای اجتماعی، یکی از اصلیترین ابزارها برای مطلع شدن از اخبار روز بود، اکنون به یک تکنولوژی درحال انقراض تبدیل شده است.
داستان RSS را از دو منظر میتوان بررسی کرد؛ روایت نخست، داستان نسخهای از آیندهی اینترنت است که هیچگاه بهثمر نرسید و دومی داستان چگونگی تبدیل شدن تلاشی همهجانبه برای بهبود استانداردی مشهور، به یکی از بحثبرانگیزترین و تلخترین نزاعها بر سر ایجاد انشعاب در تاریخ توسعهی نرمافزارهای متن باز است.
در اواخر دههی نود میلادی، دوران یکهتازی مرورگر نتاسکیپ و حباب دات-کام، همه میدانستند که اینترنت قرار است به پدیدهای بسیار بزرگتر از آنچه در آن روزها بود، تبدیل شود؛ اما آنچه کسی نمیتوانست پیشبینی کند، مسیر پیشرفت اینترنت بود. یکی از نظریههای مشهور آن زمان این بود که انقلاب بعدی اینترنت قرار است از طریقسندیکایی شدن آن صورت بگیرد؛ درست مانند اتفاقی که پیش از آن برای صنعت چاپ، رادیو و تلویزیون در آمریکا رخ داده بود. (سندیکایی کردنِ (Syndication) محتوا، اصطلاحی است که از صنعت چاپ و رسانه وام گرفته شده و تقریبا مختص آمریکا است؛ جایی که در آن شبکه یا ایستگاه تلویزیونی مرکزی وجود ندارد. فرهنگستان زبان و ادب فارسی واژهی «همنشری» را به عنوان معادل سندیکایی کردن پیشنهاد داده است که در ادامهی متن از آن استفاده خواهیم کرد. برای آشنایی بیشتر با همنشری در رسانههای صوتی-تصویری اینجا، همنشری در صنعت چاپ اینجا، و همنشری در وب اینجا را ببینید.)
اینترنت، که در اصل برای ارتباط مستقیم بین دو «طرف» طراحی شده بود (برای مثال دریافت یک فایل توسط یک کلاینک، از یک سرور تک میزبانه)، قرار بود توسط استاندارهای جدید متحول شود؛ استانداردهایی که امکان بستهبندی جدید و نشر یک وبسایت از طریق کانالهای مختلف را فراهم میکردند. کوین ورباخ، از نویسندگان خبرنامهی معروف Release 1.0 که بین سرمایهگذاران دههی ۹۰ میلادی از تأثیر و نفوذ بهسزایی برخوردار بود، پیشبینی میکرد که همنشری تبدیل به «مدل اقتصادی اصلی اینترنت» شود؛ بهگونهای که کسبوکارها و افراد بتوانند همزمان با داشتن کنترل بر هویت شخصی آنلاین خود، از مزایای مقیاسپذیری در ابعاد بزرگ هم بهرهمند شوند.
ورباخ برای مخاطبان خود از این مثال استفاده میکرد:
تصور کنید یک شمشیرباز بهجای اینکه مجبور باشد بهصورت مستقیم به سایت مخصوص فروش تجهیزات شمشیربازی سر بزند، بتواند از طریق یک ویجت که در سایت موردعلاقهاش ادغام شده است، اقدام به خرید شمشیر جدید کند. درست مانند دنیای تلویزیون که شبکههای بزرگ امتیاز برنامههای خود را به شبکههای کوچکتر محلی میفروشند، همنشری در وب نیز این امکان را به کسبوکارهای اینترنتی میدهد تا از طریق چندین واسطه با مشتریان خود در تماس باشند. در نهایت چنین مدلی قدرت کنترل قابل توجهی به مصرفکنندگان عادی در انتخاب روش و چگونگی ارتباط با کسبوکارهای اینترنتی خواهد داد.
RSS یکی از استاندارهایی بود که وعدهی محقق شدن چنین آیندهای را میداد؛ آیندهای مبتنی بر همنشری. بهنظر ورباخ، RSS «بهترین مثال برای یک پروتکل سبک همنشری» بود. در یکی دیگر از مقالات آن زمان، RSS «اولین پروتکلی که پتانسیل XML را بهخوبی درک کرده است» نامیده شده بود.
درحالی که این پروتکل انقلابی قرار بود ابزاری برای ایجاد کانالهای اختصاصی ارتباط کاربران و تولیدکنندگان محتوا در بستر وب باشد، اکنون پس از گذشت دو دهه RSS یک فناوری در حال مرگ است که تنها توسط معدودی پادکستر و برنامهنویسهای صاحب وبلاگهای تکنولوژی استفاده میشود. حتی در میان همین گروهها، از RSS بیشتر بهعنوان یک نماد استفاده میشود تا ابزاری کاربردی. اگرچه هنوز هم افرادی هستند که از خوانندهها (یا بهاصلاح ریدرهای) RSS استفاده میکنند، اما اضافه کردن فید RSS به وبلاگ در سال ۲۰۱۸ بیشتر جنبهی نمادین دارد. آیکون نارنجی RSS حالا دیگر نماد مقاومت علیه «وب متمرکز و کنترل شده توسط تنها چند ابرشرکت» است؛ واقعیتی که کوچکترین همخوانی با «وب مبتنی بر همنشری» و آنچه ورباخ از آیندهی اینترنت متصور بود ندارد.
اضافه کردن فید RSS به وبلاگ در سال ۲۰۱۸ بیشتر حرکتی نمادین است، تا ابزاری کاربردی
آیندهی روشن RSS چطور اینگونه تیره و تار شد؟ آیا سقوط آن اجتنابناپذیر بود یا جدالی تلخ برسر توسعهی یک استانداردِ واحد، RSS را محکوم به فنا کرد؟
آب گلآلود
RSS دوبار اختراع شد؛ درنتیجه هیچگاه صاحب و متولی مشخصی نداشت و از همان ابتدا بحث و جدلهای تلخی پیرامون آن وجود داشت. در سال ۱۹۹۸، نتاسکیپ بهسختی سعی داشت نقشهی راه مشخصی برای آیندهی خود ترسیم کند. محصول پرچمدار شرکت، مرورگر نتاسکیپ، که زمانی ۸۰ درصد کاربران اینترنت از آن استفاده میکردند، بهسرعت در حال از دست دادن سهم بازار به مرورگر اینترنت اکسپلورر مایکروسافت بود. بههمین دلیل نتاسکیپ تصمیم گرفت مبارزه در میدانی جدید را آغاز کند. در ماه می همان سال، گروهی در نتاسکیپ گرد هم آمدند تا روی پروژهای با نام «پروژهی ۶۰» کار کنند. دو ماه بعد، نتاسکیپ سرویس «مای نتاسکیپ» را معرفی کرد؛ پرتالی که قرار بود با پرتالهای دیگری چون یاهو، MSN و اکسایت رقابت کند.
یک سال بعد نتاسکیپ از «مای نتاسکیپ نتورک» رونمایی کرد. کاربران نتاسکیپ حالا میتوانستند با شخصیسازی صفحهی مای نتاسکیپ خود و اضافه کردن «کانال»های گوناگون، سرخط خبرها را از سراسر اینترنت در صفحهی خود مشاهده کنند. مادامی که سایت مورد علاقهی شما از فایلی خاص با فرمت دیکته شده توسط نتاسکیپ استفاده میکرد، میتوانستید با کلیک روی گزینهی «اضافهکردن کانال»، آن را به محیط مای نتاسکیپ خود اضافه کنید. سپس جعبهی کوچکی شبیه به تصویر زیر، حاوی تعدادی لینک از سرخط خبرها، به پرتال مای نتاسکیپ شما اضافه میشد.
فایل مخصوصی که وبسایتهای شرکتکننده در طرح نتاسکیپ مجبور بودند از آن استفاده کنند، یک فایل RSS بود. هنگام معرفی مای نتاسکیپ نتورک، نتاسکیپ توضیح داد که RSS مخفف «RDF Site Summary» است؛ درحالی که از لحاظ فنی، این نامگذاری از پایه غلط بود. RDF یا Resource Description Framework در اصل گرامری برای توصیف ویژگیهای خاص یک منبع دلخواه است. در سال ۱۹۹۹، کنسرسیوم جهانی وب (W3C) پیشنویسی برای مشخصات نهایی RDF درنظر گرفته بود. اگرچه RSS قرار بود برمبنای RDF باشد، اما نمونهی اسناد RSS که نتاسکیپ منتشر کرده بود بااینکه از فضای نام RDF XML بهره میبردند، از هیچ تگ RDF استفاده نمیکردند.
در یکی از اسناد مشخصات RSS نتاسکیپ، دن لیبی، از نویسندگان مشخصات نوشته بود:
در این نسخه از مای نتاسکیپ نتورک، نتاسکیپ عمدا پیچیدگی فرمت RSS را محدود کرده است.
در این مشخصات، شمارهی نسخهی 0.9 برای اولین انتشار RSS درنظر گرفته شده بود. هدف چنین نامگذاری خاصی این بود که در نسخههای بعدی، RSS بیش از پیش به مشخصات تعریف شدهی XML توسط W3C و پیشنویس مشخصات RDF نزدیک شود.
لیبی و یکی دیگر از کارمندان نتاسکیپ با نام راماناتان گوها بهصورت مشترک RSS را توسعه داده بودند. گوها که پیش از پیوستن به نتاسکیپ برای اپل کار میکرد، فریمورک فرا محتوا (MCF) را توسعه داده بود. MCF برای نمایش دادن فراداده (متادیتا)ی هر چیزی، از سایت اینترنتی گرفته تا فایلهای محلی، ساخته شده بود. گوها برای بهنمایش گذاشتن قدرت این فرمت، اپلیکیشن HotSauce را توسعه داده بود که رابطهی بین فایلها را مانند شبکهای از نقاط معلق در فضایی سهبعدی بهتصویر میکشید.
پس از ترک اپل، گوها با همکاری یکی از کارمندان نتاسکیپ با نام تیم بری، نسخهای از MCF را مبتنی بر XMLتوسعه دادند که بعدها تبدیل به مبنای W3C برای پیشنویس مشخصات RDF شد. بههمین دلیل، چندان جای تعجب نبود که گوها و لیبی اصرار داشتند RDF را در RSS ادغام کنند؛ اما همانطور که پیشتر اشاره کردیم، اولین نسخهی RSS که نتاسکیپ آن را با نام RSS 0.9 منتشر کرد، تقریبا هیچ اشتراکی با RDF نداشت. لیبی بعدها در اینباره توضیح داد که نسخهی اولیهی RSS که قرار بود برمبنای RDF باشد، به دلیل محدودیتهای زمانی و این موضوع که «RDF برای کاربران معمولی بیش از حد پیچیده است» سادهتر درنظر گرفته شد.
رقابت یاهو، msn، اکسایت و نتاسکیپ در اواخر دههی ۹۰ میلادی به «جنگ پرتالها» مشهور بود.
درحالیکه نتاسکیپ سعی داشت در «جنگ پرتالها» نگاهها را به سمت خود جلب کند، در گوشهی دیگری از وب، پدیدهای با نام «وبلاگ نویسی» درحال ظهور بود. یکی از پیشگامان این پدیدهی نوظهور دیو واینر، مدیرعامل یوزرلند بود؛ شرکتی که با توسعهی اولین سیستمهای مدیریت محتوا، وبلاگنویسی را برای کسانی که دانش فنی چندانی در زمینهی اینترنت و برنامهنویسی نداشتند میسر میکرد. وبلاگ شخصی واینر با نام «اخبار اسکریپتینگ» اکنون یکی از قدیمیترین وبلاگهای موجود در اینترنت است. یک سال پیش از معرفی شبکهی مای نتاسکیپ، واینر اعلام کرده بود که وبلاگش از این پس علاوه بر HTML بهصورت XML هم در دسترس خواهد بود.
فرمت XML دیو واینر که بیشباهت به CDF مایکروسافت نبود، بعدها به فرمت Scripting News مشهور شد. درست شبیه به RSS نتاسکیپ، فرمت واینر هم به محتوای وبلاگها بهگونهای ساختار میداد که بتوان از آنها در دیگر نرمافزارها استفاده کرد. هنگامی که نتاسکیپ RSS 0.9 را منتشر کرد، واینر و شرکتش «یوزرلند» از هر دو فرمت پشتیبانی کردند؛ هرچند واینر عقیده داشت «فرمت نتاسکیپ بهشدت ناقص و فاقد بسیاری از ویژگیهای کلیدی مورد نیاز نویسندگان و خوانندگان وب است». فرمت RSS نتاسکیپ تنها میتوانست تعدادی لینک را نمایش بدهد، درحالیکه فرمت اسکریپتینگ نیوز واینر مجموعهای از پاراگرافها را که هرکدام میتوانستند حاوی چندین لینک باشند، بهنمایش میگذاشت.
ژوئن ۱۹۹۹، درست دو ماه پس از معرفی شبکهی مای نتاسکیپ، واینر نسخهی جدید فرمت اسکریپتینگ نیوز را با نام ScriptingNews 2.0b1 معرفی کرد. واینر ادعا میکرد پس از اینکه در تماس با نتاسکیپ برای مطلع کردن آنها از نواقص RSS 0.9 به بنبست رسیده، تصمیم به توسعهی نسخهی جدید فرمت خودش گرفته است. فرمت جدید اسکریپتینگ نیوز، آیتمهای جدید متعددی به المانِ <header> اضافه کرد که باعث میشد فرمت واینر از بسیاری لحاظ با RSS به برابری برسد؛ هرچند دو فرمت همچنان با یکدیگر تفاوت داشتند. فرمت واینر همچنان از لحاظ میزان محتوای نمایش داده شده از RSS جلوتر بود و میتوانست بهجز لینک، پاراگرافهای کامل را نیز شامل شود.
پیش از فراگیرشدن نماد امروزی RSS، وبسایتها برای دکمهی فید خود از آیکون نارنجی رنگی که درون آن XML نوشته شده بود استفاده میکردند.
نتاسکیپ یک ماه بعد RSS 0.91 را منتشر کرد. در این بهروزرسانی RSS دیگر مخفف «RDF Site Summary» نبود و حروف آن حالا نمایندهی عبارت «Rich Site Summary» شده بودند. همانطور که از این تغییر نام میتوان حدس زد، تمامی تگها و المانهای RDF حذف شدند و بهجای آن تگهای اسکریپتینگ نیوز در دل RSS گنجانده شدند. لیبی دربارهی این بهروزرسانی نوشته بود:
رفرنسهای RDF حذف شدند. RSS دراصل بهعنوان متادیتا برای فراهم کردن خلاصهای از سایت طراحی شده بود. دو چیز واضح هستند: اول اینکه تولیدکنندگان محتوا بیشتر خواهان فرمت همنشری هستند تا متادیتا. فرمت متادیتا برای کاربران به آسانی قابل درک نیست. دوم اینکه ابزارهای کمی برای تولید، تأیید اعتبار و پردازش RDF وجود دارد. به همین دلایل ما تصمیم گرفتهایم از راهکار XML استاندارد استفاده کنیم.
واینر از RSS 0.91 بهشدت استقبال، و یوزرلند آن را جایگزین فرمت ScriptingNews 2.0b1 کرد. برای مدت کوتاهی بهنظر میرسید که بالاخره مشخصات RSS نهایی و تثبیت شده باشد و توسعهدهندگان وب در مورد آن به اجماع رسیده باشند.
انشعاب بزرگ
تنها یک سال بعد، با پیشرفت اینترنت و گستردهتر شدن استفاده از همنشری در آن، مشخصات RSS 0.91 بسیار ناکارآمد و محدود کننده بهنظر میرسید. کاربردهای بسیاری را میشد تصور کرد که تنها بهدلیل محدودیتهای مشخصات RSS، توسعهدهندگان قادر به پیادهسازی آنها نبودند. برای مثال، هر کانال RSS به تنها ۱۵ آیتم محدود بود.
حالا دیگر RSS توسط سازمانهای متعددی استفاده میشد. بهجز نتاسکیپ، که به نظر میرسید پس از انتشار RSS 0.91 اشتیاق توسعه RSS را از دست داده بود، شرکتهای دیگری از جمله یوزرلند، اورایلی نت (که یک گردآورندهی RSS با نام میرکت ساخته بود) و Moreover.com هم از RSS استفاده میکردند. نمایندگان این سازمانها و دیگر افراد علاقهمند به توسعهی RSS از طریق یک میلینگ لیست مرتبا دربارهی بهبود دادن RSS 0.91 به بحث و تبادل نظر میپرداختند؛ هرچند دربارهی چگونگی این بهبودها اختلافنظرهای عمیقی وجود داشت.
آرشیوی از این بحث و تبادل نظر با نام «میلینگ لیست همنشری» همچنان وجود دارد که میتوانید آن را از اینجامشاهده کنید. مطالعهی این میلینگ لیست برای علاقهمندان به تاریخچهی اینترنت میتواند بسیار جذاب باشد و بهخوبی نشان دهد که اختلاف نظر در جامعهی RSS چگونه درنهایت به گسست آن انجامید.
یکی از طرفهایی که باعث این گسست شد، واینر بود. واینر اگرچه برای تکامل RSS بیقرار بود، اما عقیده داشت که تغییرات اعمالشده باید محافظهکارانه باشند. سرانجام در ژوئن ۲۰۰۰ واینر مشخصات RSS خودش را بهعنوان نقطهی مرجعی برای توسعهی آیندهی RSS در وبسایت یوزرلند منتشر کرد. مشخصات واینر با RSS 0.91 نتاسکیپ تفاوت چندانی نداشت و به قول خودش تنها «تمیزکاری» اسناد بود. به عقیدهی واینر علت موفقیت RSS سادگی آن بود و از آنجایی که نتاسکیپ عملا RSS را بهحال خود رها کرده بود، در غیاب یک متولی مشخص، افرادی از گوشه و کنار اینترنت دوباره فضای نام و RDF را به آن اضافه کرده بودند. این کار باعث شده بود که RSS بهشدت پیچیدهتر شود؛ درحالی که مزیت قابل توجهی برای تولید کنندهی محتوا به آن اضافه نشده بود. واینر در میلینگ لیست در اینباره گفته بود:
من همچنان در فکر چگونگی توسعهی RSS هستم. ویژگیهای ICE مانند «انتشار و دنبال کردن» (publish و subscribe) در صدر لیست خواستههای من هستند، اما همچنان با چنگ و دندان برای حفظ سادگی RSS خواهم جنگید. من هوادار المانهای انتخابی هستم، اما استفاده از فضای نام و RDF را دوست ندارم. متوجهم که افرادی ممکن است بخواهند این مسیر را انتخاب کنند، برای همین فکر میکنم باید اینجا از هم منشعب شویم. ایدههایی برای مسیر انشعاب دارم که فعلا آنها را پیش خودم نگه میدارم.
بسیاری از جمله اورایلی، ایان دیویس و آرون شوارتز با واینر مخالف بودند و عقیده داشتند RSS برای برآورده کردن نیازهای گوناگون تولیدکنندگان محتوا به فضای نام احتیاج دارد. پیشنهاد دیویس یک سیستم ماژولار بر مبنای فضای نام بود. با این رویکرد، بهجای گنجاندن ویژگیهای جدید که باعث پیچیدگی مشخصات RSS میشدند، امکان اضافه کردن ویژگیها از طریق افزونه میسر میشد. تیم اورایلی-دیویس-شوارتز که طرفدار فضای نام بودند، عقیده داشتند RSS بهزودی بهجز همنشری وبلاگها، موارد استفادهی دیگری هم پیدا خواهد کرد؛ درنتیجه اضافه کردن فضای نام را تنها راه بقای RSS در اینترنت میپنداشتند.
ریشهی اختلاف نظر دربارهی استفاده از فضای نام، درواقع به اختلاف دربارهی ماهیت RSS میرسید. واینر فرمت خاص خود را برای همنشر کردنِ پستهای وبلاگش ابداع کرده بود و آن را «نسخهی اصلی RSS» مینامید. از سوی دیگر، گوها و لیبی در نتاسکیپ RSS را برای نمایش دادن نسخهای مینیاتوری از سایتها درون پرتال نتاسکیپ طراحی کرده بودند. درنهایت از نگاه دیویس، RSS ابتدا ابزاری برای ساخت نقشههای کوچک از سایتها بود و اکنون باید از آن برای نمایش اطلاعاتی بیش از صرفا سرخط خبرها استفاده میشد. از آنجایی که افراد سهیم در توسعهی RSS حتی برسر علت بهوجود آمدن آن با هم تفاهم نداشتند، توسعهی انشعاب بهنظر اجتنابناپذیر میرسید.
سرانجام کارگروه RSS-DEV متشکل از دیویس، شوارتز و تعدادی دیگر از توسعهدهندگان RSS (بهجز واینر) انشعابی را با نام RSS 1.0 منتشر کردند. در مشخصات جدید، RSS بار دیگر مخفف «RDF Site Summary» شده بود؛ چرا که RDF دوباره بازگشته بود تا ویژگیهای یک سری المان خاص RSS را نمایندگی کند. در مشخصات RSS جدید به شخص واینر با ذکر نام اشاره و از تلاشهای او برای مشهورکردن RSS قدردانی شده بود؛ هرچند در همین سند استدلالهایی علیه پیشنهادات واینر آمده بود. از جمله اشاره به این موضوع که «صرفا اضافه کردن المانهای جدید به RSS (پیشنهاد واینر) بدون فراهم کردن قابلیت استفاده از افزونه از طریق یک سیستم ماژولار، در نهایت مقیاسپذیری فرمت را قربانی خواهد کرد». مشخصات جدید در نهایت سیستمی ماژولار برپایهی فضای نام XML برای RSS تعریف کرد.
واینر از اینکه کارگروه RSS-DEV نام RSS 1.0 را برای انشعاب خود برگزیده بودند بهشدت بهخشم آمد؛ تاجایی که این اقدام کارگروه را دزدی مینامید. بقیهی اعضای میلینگ لیست نیز عقیده داشتند RSS-DEV نباید بدون رأیگیری و موافقت تمامی اعضا از این نام استفاده میکرد. دن بریکلی، از اعضای کارگروه با دفاع از این تصمیم چنین استدلال میکرد که «RSS 1.0 عمیقا در اولین نسخه از RSS ریشه دارد؛ که خود آن نسخه هم بهنوعی میراثدار RDF ،MCF ،CDF و ... است». در واقع بریکلی عقیده داشت از آنجایی که RDF از همان ابتدا جزئی از RSS بود، کارگروه RSS-DEV نسبت به واینر استحقاق بیشتری برای مالکیت و استفاده از نام RSS 1.0 داشت. سرانجام اندکی پس از منتشر شدن RSS 1.0، واینر هم نسخهی خودش را با نام RSS 0.92 منتشر کرد تا RSS رسما منشعب شود. واینر در RSS 0.92 برای اولین بار از تگ <enclosure> استفاده کرد که بعدها با استقبال و استفادهی همهگیر پادکسترها مواجه شد.
RSS بار دیگر در سال ۲۰۰۳ هم منشعب شد؛ زمانی که تعدادی از توسعهدهندهها که از گسست جامعهی RSS به ستوه آمده بودند، فرمت کاملا جدیدی با نام Atom را معرفی کردند. در فرمت اتم بار دیگر RDF کنار گذاشته شد، اما فضای نامهای XML همچنان مورد استفاده قرار گرفتند. پس از معرفی اتم، سه نسخهی رقیب RSS وجود داشتند: RSS 0.92 واینر (که سال ۲۰۰۲ به RSS 2.0 مخفف «Really Simple Syndication» تغییر نام داد)،RSS 1.0 کارگروه RSS-DEV و Atom.
زوال
انشعابهای متعدد و اختلافنظر در جامعهی توسعهدهندگان RSS شاید باعث کاهش سرعت پیشرفت آن شد؛ اما نتوانست مانع همهگیر شدن آن در دههی اول قرن بیستم شود. اوایل سال ۲۰۰۴، نیویورک تایمز سرخطهای اخبارش را از طریق RSS عرضه میکرد و مقالهای برای توضیح نحوهی استفاده از آن برای کاربران عادی منتشر کرده بود.گوگل ریدر، گردآوردندهی RSS گوگل که در دوران اوج محبوبیتش میلیونها نفر از آن استفاده میکردند و بین کاربران ایرانی به «گودر» مشهور بود، سال ۲۰۰۵ راهاندازی شد. برای مدتها، تا پیش از ظهور و اوج گرفتن پدیدهای به نام شبکههای اجتماعی، RSS تنها ابزار بسیاری از کاربران اینترنت برای مطلع شدن از اخبار روز بود.
آغاز دههی بعدی میلادی، با افول RSS همراه بود. گوگل سرویس ریدر را در سال ۲۰۱۳ تعطیل کرد تا بسیاری از کاربران اینترنت مرگ RSS را اعلام کنند. «مرگ RSS» البته اتفاقی ناگهانی و یکشبه نبود. استیو گیلمور، نویسندهی تککرانچ در سال ۲۰۰۹ نوشته بود:
زمان آن رسیده است تا کاملا از RSS جدا شویم و به توییتر بپیوندیم.
گیلمور اینگونه استدلال میکرد که توییتر اساسا خود یک فید RSS بهتر است و علاوه بر مقالات و اخبار، نظر کاربران دربارهی موضوعات روز را نیز نشان میدهد. توییتر علاوه بر دنبال کردن «کانالها» به کاربران این امکان را میداد تا «دیگر کاربران» را هم دنبال کنند.
امروزه اگرچه RSS نمرده است؛ اما بههیچوجه شکوه و جلال سابق را هم ندارد. بسیاری تلاش کردهاند تا دلیل از دست رفتن جذبهی RSS را پیدا کنند. شاید بهترین توضیح برای علت افول RSS، همان باشد که گیلمور در سال ۲۰۰۹ به آن اشاره کرد. شبکههای اجتماعی درست مانند RSS فیدی از آخرین اخبار اینترنت را در اختیار کاربر میگذارند. شبکههای اجتماعی توانستند جای RSS را بگیرند، چون فید بهتری داشتند. این شبکهها همچنین برای شرکتی که صاحب آنها است، بسیار سودآورند؛ برای مثال، خیلیها عقیده دارند گوگل سرویس ریدر را تعطیل کرد تا کاربران به استفاده از گوگل پلاس ترغیب شوند. گوگل میتوانست از راههای متعددی از گوگل پلاس کسب درآمد کند؛ راههایی که هیچکدام از آنها با گوگل ریدر میسر نبود. مارکو آرمنت، خالقاینستاپیپر سال ۲۰۱۳ در وبلاگش نوشته بود:
گوگل ریدر جدیدترین قربانی جنگی است که فیسبوک بهصورت ناخواسته آن را آغاز کرده است؛ جنگ تصاحب همهچیز. درحالیکه گوگل از لحاظ فنی مالک ریدر بود و میتوانست از سیل عظیم اخبار و اطلاعات درون آن بهنحوی استفاده کند، اما چنین کاری با استراتژی گوگل پلاس در تضاد بود. آنها میخواستند تمامی کاربران، همهچیز را از طریق گوگل پلاس بخوانند و به اشتراک بگذارند، تا پلاس بتواند از لحاظ درآمد تبلیغاتی با فیسبوک رقابت کند.
بنابراین هم شرکتها و هم کاربران متوجه شده بودند که استفاده از شبکههای اجتماعی نسبت به RSS برایشان مفیدتر خواهد بود.
تئوری دیگری هم وجود دارد که میگوید RSS در طول عمرش همیشه مخصوص خورههای اینترنت بود و هیچگاه نتوانست راه خود را به میان کاربران عادی پیدا کند. حتی نیویورک تایمز هم که برای استفاده از RSS مشتاق بود، در مقالهای که برای معرفی آن در سال ۲۰۰۶ نوشته بود، اعتراف کرد «حتی اسم این سرویس هم چندان کاربرپسند نیست و گویی توسط خورههای کامپیوتر ابداع شده است». تا پیش از طراحی آیکون RSS در سال ۲۰۰۴، وبسایتهایی مانند نیویورک تایمز از یک آیکون نارنجی که روی آن XML نوشته شده بود استفاده میکردند؛ طرحی که برای کاربر عادی در بهترین حالت «نهچندان جذاب» و در بدترین حالت «ترسناک» است. حتی همین حالا هم اگر به یک کاربر عادی بگویید «RSS مرده است» احتمالا در پاسخ، از شما خواهد پرسید «اصلا RSS چیست؟»
این عدم خو گرفتن تنها مخصوص کاربران معمولی نبود و حتی بسیاری از گیکها هم هیچگاه نتوانستند با RSS احساس راحتی کنند. اصولا RSS بهگونهای طراحی نشده بود تا تکنولوژی کاربرپسندی باشد. کاربران هم به محض اینکه گزینهی بهتری در اختیارشان قرار گرفت، بهسمت آن کوچ کردند.
شاید اگر RSS بیشتر توسعه داده میشد و بسیاری از محدودیتهای آن برطرف میشد، میتوانست نجات پیدا کند. شاید RSS باید بهگونهای توسعه داده میشد که دوستانی که دنبالکنندهی یک کانال یکسان بودند، میتوانستند نظر خود دربارهی یک مقالهی خاص را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. درحالی که فیسبوک توانست سریع پیشرفت کند و مرزها را بهسرعت درهم بشکند، جامعهی RSS همچنان درتلاش برای رسیدن به اجماع بود. انشعابهای RSS هم بهخوبی نشان میدهند که چنین کاری چقدر سخت یا حتی در مواردی نشدنی است.
پس اگر بخواهیم به این سوال که «چه بر سر RSS آمد؟» پاسخ بدهیم، باید گفت «شبکههای اجتماعی جایگزین آن شدند». حال اگر هنوز برایتان جای سؤال است که «چرا شبکههای اجتماعی توانستند جایگزین RSS شوند؟» پاسخ احتمالی این است که «کسانی که درگیر توسعهی RSS بودند، با چالشهای بزرگتری نسبت به سازندگان فیسبوک روبهرو بودند». آنگونه که دورنفست در میلینگ لیست توسعهدهندگان RSS نوشته بود، «مشکل اصلی سیاستبازی است».
در انتها امروز ما ماندهایم و سیلوهایی از اطلاعات که تنها در اختیار چند شرکت است. درواقع شاید بتوان گفت که توانستهایم بهنوعی به آیندهای برسیم که کوین ورباخ در ۱۹۹۹ آن را پیشبینی میکرد. وبلاگها و وبسایتهای مهجور بسیاری هستند که برای بقا تنها به همنشری از طریق فیسبوک و توییتر متکی هستند؛ اما همنشری در وب تنها از طریق کانالهای انگشتشماری صورت میپذیرد و هیچکدام از کاربران، کنترلی که ورباخ متصور بود روی دادههای خود و شخصیت مجازیشان ندارند. یکی از دلایل چنین اتفاقی این است که RSS به عنوان یک فرمت متنباز، نمیتوانست کنترل مورد نیاز روی اطلاعات کاربران را برای شرکتهای بزرگ فراهم کند و به همین دلیل از آن پشتیبانی نشد؛ اما دلیل دیگر هم میتواند آسانتر بودن طراحی و مدیریت «سیلوهای متمرکز دیتا» برای شرکتها باشد. وقتی بحث توسعهی مشارکتی و متنباز درمیان باشد، رسیدن به اجماع سختترین و زمانبرترین چالش است و بدون آن توسعهدهندهها با ایجاد انشعاب، اقدام به تولید استانداردهای متعددِ رقیبِ یکدیگر میکنند؛ استانداردهایی که شاید کمکی به کاملتر شدن و بهبود یکدیگر نکنند. یکی از درسهایی که میتوان از داستان RSS گرفت این است که اگر خواهان اینترنت باز و آزاد هستیم، باید یادبگیریم بهنوعی با یکدیگر کنار بیاییم.
- ۶۷۷
- ادامه مطلب